ني ني نازني ني ناز، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

نی نی ناز هدیه الهی

گل پسر 230 گرم و 17 سانتي من

عشق مامان شنبه 24 فروردين رفتيم سونو گرافي نرگس تا دكتر سلامت شما و وضعيت من را چك بكنه خدا را شكر گفت مسئله خاصي نيست و گفت كه بايد استراحت كني تا جفتت بره بالا   تازه هر دفعه كه ما شما را ديديم دستت به دهنت بوده و سخت مشغول خوردن بودي انگار اين پوزيشن را خيلي دوست داري آره عسلم؟   تازه دكتر گفت كه شما گل پسر هستي و ما كه مطمئن بوديم مطمئن تر شديم و گفت كه شما در 18 هفتگي حدود 230 گرم وزن و 17 سانت قدت هست الهي قربون اون قد و بالات برم ماماني بوس براي عشق مامان و بابا   ...
27 فروردين 1392

اولين حركت نيني ناز

سلام به روي ماهت عشق مامان حسابي دلتنگت شدم كوچولوي من   گاهي وقتها تصور ميكنم كه از شهريور ماه ايشالا تو توي خونه ما هستي و با خنده هاي شيرينت و گاهي وقتها با گريه هات كه ايشالا زياد هم نيست شور و شوق زندگي و حس تازه شدن را براي ما به ارمغان مياري   نازنينم خيلي دوست داريم و بي صبرانه منتظر ديدن روي ماهت هستيم عسل نبات مامان چهارشنبه 21 فروردين ماه 92 يه اتفاق خوب افتاد و شما حضور خودت را به صورت دو تا ضربه نسبتا محكم به من نشون دادي   ما از هركي شنيده بوديم ميگفت اولاش مثل نبض زدن حس ميكني ولي ما كه به صورت دو تا ضربه محكم حس كرديم!!! خدا به داد مامان برسه!!! ...
27 فروردين 1392

عيد همه مبارك

    سلام به روي ماه عشق مامان گل- پسر -من قند -عسل -من خوشگل- من نازدار -من اين آخرين سروده من در وصف شماست نازدار من   حال پسمل طلاي ما چطوره؟ عيدت مبارك اولين عيد دو نفر و نصفي ما هم مبارك! بالاخره سال 1392 رسيد و بهترين لحظه هاي خوب خدا در انتظار من و بابا امير جون هست.   لحظه حضور شما در بين جمع خانه ما طبق معمول مامان تا آخرين لحظه سر كار بود و با كلي خواهش روز آخر كاري را مرخصي گرفتم و با بابا امير جون كلي خونه تكوني كرديم شايد باورت نشه ولي هيچ سالي اينطوري خونه را نتكونده بوديم ولي امسال من به اتفاق قند عسلم كه ...
17 فروردين 1392

غربالگری سه ماهه اول

    سلام به روي ماهت نفس مامان ببخشيد دير اومدم وبلاگت رو آپديت كنم واقعا شرمنده ، آخه ماماني الان آخر سال و سر مامان تو شركت خيلي شلوغ و وقت نميكنم بيام ديگه شما به گلي خودت ببخش حالا برات تعريف ميكنم كه تو اين مدت چه كار كرديم. دوشنبه هفته پيش 14 اسفند  يعني در 12 هفته و شش روزگي رفتيم غربالگري سه ماهه اول موسسه نسل اميد و از مامان سارا خون گرفتن براي آزمايش و بعدش هم كلي معطل شديم تا سونو انجام شه . نفس مامان از ساعت 12 تا 4 ما تو نوبت سونو بوديم البته وسطش رفتيم به اتفاق بابا امير تو گاندي پيتزا خورديم  نگران نباش سالم بود ماماني من كه چيز بد نميخورم پيتزا...
22 اسفند 1391

بابایی و مامانی عروسیتون مبارک

سلام به روی ماهت عزیز دل مامان و بابا میدونم حسابی داره بهت خوش میگذره و مشغول بازی و شادی با فرشته هایی عزیزم قشنگم میدونی دیشب چه مناسبتی بود؟ دیشب سالگرد ازدواج مامان جونی و بابا جونی بود و امسال شما هم مهمون ما بودی عزیزم و ما به افتخار این شب عزیز جشن گرفتیم و جای شما را هم خالی کردیم و به اتفاق مامان اکرم و بابا محسن و دایی متین جون رفتیم رستوران و شام خوردیم و کادو دادیم و کادو گرفتیم و خلاصه جشن کوچولویی گرفتیم میدونی کادو مامان سارا چی بود؟ بابا امیر برای من یه تبلت خریده بود وای نمیدونی چقدر ذوقیدم و کلی بابایی را بوسش کردم  ...
1 اسفند 1391